از دیگر راهکارهای رسیدن بهحالت توبه و نيز حفظ و دوام اين حالت، میتوان
به دوری از وسوسهها، خطورات و افکار شیطانی اشاره کرد. در حقیقت اوهام و خیالات
شیطانی مانع رسیدن انسان به حالت توبه است و رهایی از آن خیالات واهی، آدمی را بهمنزل
توبه رهنمون میسازد.
گاهی انسان به واسطۀ وسوسۀ شیطان انسی یا شیطان جنّی، به پندارهای
باطل و تخیّلات سست و بیاساس دچار میشود. در این هنگام باید از شرّ شیطان وسوسهگر
به خداوند سبحان پناه ببرد.
>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم، قُلْ
أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ
الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ
الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ<
به نام خداوند بخشنده مهربان، بگو: پناه مىبرم به پروردگار مردم، به
سلطان و حاكم مردم، به معبود مردم، از شر وسوسهگر پنهانى، آن عقب رونده عودكننده،
آن كه در سينههاى مردم وسوسه مىكند، چه از جن باشد و چه از انس.
تزلزل نفس بر اثر گمان، وسوسه و تخیّل و به عبارت روشنتر، افتادن
انسان به وادی اوهام و خیالات، سرنوشت شومی برای وی رقم میزند و علاوه بر خارج
کردن او از مسیر سعادت و رستگاری، گاهی باعث جنون وی میشود. گاهی نیز چنان شیطان
بر او مسلّط میشود که گریزی از گناه کردن ندارد و مطلقاً به فکر توبه هم نمیافتد،
چه رسد اینکه به حالت نورانی توبه دست یابد و به سوی خداوند تبارک و تعالی باز
گردد.
گاهی نیز به مصیبت بزرگتری دچار میشود و خود را دارای مقام کشف و
شهود میپندارد که سرانجام چنین حالتی، بدعتگذاری در دین و دین سازی و بالأخره
گمراهی خود و دیگران در اثر مریدطلبی و مریدپروری است و به طور کلی از ناحیۀ مکر
شیطان سرچشمه میگیرد.
منشأ پیدایش عرفانهای کاذب و نوظهور که امروزه بسیاری از جوانان را
به تباهی کشیده است، توهّمات بیپایه و اوهام بیاساس است که رفته رفته در وجود
شخص خیالباف تبدیل به باور میشود و به جایی میرسد که خودش و دیگران را گمراه میکند.
متأسّفانه برخی جوانان مشتاق عرفان و سیر و سلوک نیز از چنین افرادی استقبال میکنند
و به گمراهی خودشان و آن شخص خیالباف دامن میزنند.
چه بسیار دیده میشود که نوآموزان سلوک الیالله، به تقلید از شیّادان
عرصۀ سیر و سلوک، مدّعی مقامات والای عرفانی و کشف و شهود میشوند و حرکات و
رفتاری از آنان سر میزند که برجستگان اهل معرفت و صاحبان مقامات عرفانی نیز از
اینگونه رفتارها که عمدتاً ظاهرسازی است، پرهیز جدّی دارند.
مهمترین و برجستهترین نکتهای که در سرگذشت طلایهداران وادی عرفان
و سیر و سلوک و پویندگان حقیقی راه سعادت، بروز و ظهور دارد، همان تقیّد به ظواهر
شرع مقدّس است که بارها و بارها به آن متذکّر شدهایم.
بزرگانی نظیر مرحوم آيت الله قاضی) و استاد
بزرگوار ما مرحوم علاّمه طباطبایی) چنان مقیّد
به انجام واجبات و مستحبّات و ترک محرّمات و مکروهات بودهاند که گویی این امور از
حالت تکلّف و سختی و حتّی از حالت رویّه بودن برای آنان، خارج شده است. عرفای
واقعی، به تمام معنا عابد بودهاند و در عبادت خویش نیز بر حقایق و واقعیّات
تکیه داشتهاند و اعمال آنان مبتنی بر صداقت و اخلاص بوده است.
هرچه در سیرۀ علمای ربّانی و سالکان الیالله جستجو شود، کوچکترین
اثری از حرکات تخیّلی و غیر واقعی دیده نمیشود. خیالپردازی در زندگی اهل معرفت جایگاهی
ندارد و همواره وسوسههای شیطانی را از خود دور میسازند. همچنین بروز کرامات در
زندگی آنان بسیار نادر است، مگر اینکه کسی به صورت اتّفاقی کرامتی از آنان مشاهده
کند. علمای ربانی تا جایی که میتوانند قدرتهای باطنی خویش را مخفی نگاه داشته و
از ظهور آن جلوگیری مینمایند. ولی ارتباط معنوی و عاطفی آنان با خداوند متعال،
هنگام عبادت، راز و نیاز، اقامۀ نماز، شب زنده داری و مداومت بر ذکر، بروز و ظهور
آشکاری دارد.
اهمیّت به نماز و مداومت به ذکر، جزء لاینفک سیرۀ علمای ربّانی و عرفا
است که علاوه بر اینکه خود آنان نسبت به این دو امر مهم، اهتمام میورزند، به
دیگران نیز در این خصوص سفارش و توصیه مینمایند.
دوری از تخیّلات واهی و وسوسههای شیطانی و خطوراتی که به وسیلۀ نفس و
شیاطین جنّی و انسی به قلب آدمی وارد میشود نیز، اگرچه بسیار مشکل است، ولی با
مداومت بر نماز و ذکر میسّر میگردد.
استاد بزرگوار ما علّامه طباطبایی) نقل میکردند
که یکی از بزرگان حوزۀ علمیۀ نجف که به مقاماتی نیز دست یافته بود، روزی به استادشان
مرحوم آيت الله قاضی) گفت: توّهم،
تخیّل و افکار بینتیجه، نمیگذارد راحت باشیم و مانع پیمودن راه است، چه کنيم؟
علّامه طباطبایی) میفرمودند که مرحوم آيت الله آقای قاضی) مشکل را
قبول داشتند و برای رفع آن، امر به مراقبه و کمک گرفتن از نماز و ذکر فرمودند. از
قول برخی دیگر از شاگردان آيت الله قاضی) نیز نقل شده
است که گفتهاند:
«سالک باید با حربۀ ذکر، نفی خواطر کند، یعنی برای اینکه خطورات در
ذهنش وارد نشود، متوجّه یاد خدا شود.»
نفی خواطر و دوری از افکار باطل، برای رسیدن به حالت توبه و گذشتن از
منزل توبه و سایر منازل سیر و سلوک،لازم است. اساساً توهّمات و تخیّلات شیطانی و
گمراه کننده، در همۀ منازل و مراتب سیر و سلوک به سراغ سالک میآید و مانع بزرگی
برای ادامه مسیر حرکت او به سوی خداوند سبحان محسوب میشود. از اینرو اهل سیر و
سلوک باید مواظبت و مراقبت کاملی از نفس خویش داشته باشند، تا وسوسههای پلید
شیطانی وارد آن نشود و آنان را در حرکت الهی که دارند، متوقّف ننماید. پیامبر
گرامی$ فرمودند:
«لَوْ لَا
أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَي قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَي
مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»
اگر شیاطین بر دل فرزندان آدم احاطه نمییافتند، آنان ملکوت را میدیدند.
جوانان باید هوشیارانه مراقب باشند شیطان از قوّۀ تخیّل آنان سوء
استفاده نکند. تسلّط شیطان بر انسان وقتی رخ میدهد که احساسات و قوّۀ تخیّل خویش
را به دست نفس امّاره بسپارد و با عقل و درایت خویش، آن احساسات و خیالات را کنترل
و هدایت ننماید. سپردن قوّۀ تخیّل به نفس اماره و شیطان، نظیر نهادن تیغ در کف
زنگیِ مست است و خسارات فراوانی در بر خواهد داشت. امام صادق% در اين زمينه فرمودند:
«لَا
يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ
عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَكَنَ إِلَي نَهْيِهِ وَ نَسِيَ
اطِّلَاعَهُ عَلَي سِرِّهِ فَالْوَسْوَسَةُ مَا يَكُونُ مِنْ خَارِجِ الْقَلْبِ
بِإِشَارَةِ مَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ مُجَاوَرَةِ الطَّبْعِ أَمَّا إِذَا
تَمَكَّنَ فِي الْقَلْبِ فَذَلِكَ غَيٌّ وَ ضَلَالَةٌ وَ كُفْرٌ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ
دَعَا عِبَادَهُ بِلُطْفِ دَعْوَتِهِ وَ عَرَّفَهُمْ عَدَاوَةَ إِبْلِيسَ فَقَالَ
تَعَالَي إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ قَالَ إِنَّ الشَّيْطانَ
لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»
شیطان موفّق به وسوسه بندهای نمیشود، مگر آنگاه که او از یاد خدا
روی بگرداند، امر خدا را سبک بشمارد و در جایگاه نافرمانی از خدا قرار بگیرد و
فراموش کند که خدا بر کارهای پنهانی او آگاه است. اما وسوسه آنگاه که در دل جای
گیرد، موجب گمراهی و ضلالت و کفر است. خدای عزّ و جل از سر لطف، بندگانش را فرا
خوانده و آنان را از دشمنی شیطان آگاه کرده است و فرموده: «همانا شیطان برای شما
دشمنی آشکار است» و نیز فرموده: «همانا شیطان دشمن شما است، پس او را دشمن خود
بدانید.»
نکتۀ ظریفی که در این بحث وجود دارد، این است که شیطان و نفس امّاره،
با اثرگذاری بر قوّۀ تخیّل انسان، موهومات را نزد او واقعی جلوه میدهند. بدین سبب
افراد خیالباف، تصوّر میکنند تصوّرات ذهنی آنان حقیقت دارد. نظیر انسان ترسو که
در شب به قبرستان میرود و خیالات او در خصوص دیدن مردهها و ارواح آنان، نزد وی
واقعی جلوه میکند و فریاد زنان فرار میکند. مثلاً واقعاً ميپندارد که مردهای از
قبر بیرون آمده و به دنبال اوست، در حالیکه در حقيقت چنین امری رخ نداده است، امّا
قوّۀ تخیّل بر چشم و گوش و سایر اعضای او اثر گذاشته و او تخیّلات خود را واقعی میپندارد.
شیطان وسوسهگر، باطل را در دل انسان خیالپرداز، به صورت حق جلوه میدهد و آنچه
را که وجود ندارد، در ذهن او متصوّر میسازد. از شرّ وسوسۀ شیطان باید به خداوند
متعال پناه برد.
داروی منحصر بهفرد رهایی از وسوسۀ شیطان و تخیّل و توهّم، مخالفت با
امر شیطان و بیتفاوتی نسبت به توهّمات و موهومات، از طریق برقراری ارتباط با خدای
تعالی است. همانطور که قبلاً نیز بیان شد، اهمیّت به نماز و مداومت بر ذکر برای
نفی خواطر و رهایی از افکار شیطانی بسیار مؤثّر است.
خطوراتیکه به قلب آدمی وارد میشود، گاهی وسوسۀ مستقیم است؛ یعنی
شیطان به راستی گناه را شیرین جلوه میدهد و به صورت مستقیم انسان را به انجام
گناهانی نظیر غیبت، تهمت، شایعهپراکنی، چشمچرانی، دزدی و آزار و اذیت دیگران،
وادار میسازد. امّا گاهی وسوسة خنّاس است؛ یعنی با توجیه کردن گناه، وسوسه میکند.
یعنی شیطان، گناهکار را به انجام گناه امر میکند، ولی توجیه خود را نیز ضمیمۀ آن
گناه میکند. انسان در این مواقع گناه میکند و تصوّر میکند که کار نیک انجام
داده است. خطر این قسم از وسوسه، بسیار بیشتر از قسم اول است. زیرا در این مواقع
انسان به توجیه روی میآورد و انسان توجیهگر، خود را گناهکار نمیبیند که به فکر
توبه بیفتد و تصمیم به جبران گناهان خویش بگیرد. نظیر اینکه برخی برای رضای خدا،
غیبت میکنند و نام آن را مثلاً غیبت سیاسی میگذارند. بر اساس توهّم انجام وظیفه،
به دیگران خصوصاً به بزرگان دین تهمت میزنند و عمل خویش را نیک میپندارند. قرآن
کریم اینگونه افراد را ورشکستهترین افراد میداند:
>قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ
أَعْمالاً، الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ
يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً<
بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟ آنان كسانىاند
كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند.
وقتی انسان گناه خود را توجیه کند، به تصوّر ثواب، گناه میکند و در
سرازیری گناه واقع میشود و گناه روی گناه او را بدبخت و شقاوتمند میسازد. امّا
انسانی که با خداوند سبحان رابطۀ محکم دارد، افکار پلید و شیطانی را از خود دور میکند
و اجازۀ ورود پندارها و تخیّلات باطل را به قلب خویش نمیدهد. به عبارت رساتر،
شیطان نمیتواند بر چنین کسی مسلّط شود و به قلب او نفوذ نماید:
>إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَي الَّذينَ
آمَنُوا وَ عَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَي الَّذينَ
يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ<
چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگار خود توكل
مىكنند تسلطى نيست، جز اين نيست كه تسلط او بر كسانى است كه او را به يارى و
سرپرستى مىگيرند و كسانى كه براى خداوند شريك قرار مىدهند.
خداوند متعال در این آیۀ شریفه، با چندین تأکید میفرماید: شیطان نمیتواند
بر کسی که خداوند را پناه خویش قرار داده، مسلّط شود.کسی که خود را به پروردگار
خویش سپرده و زیر پرچم او قرار گرفته است، از تسلّط شیطان در امان است. آیۀ دیگری
از قرآن کریم، میفرماید: ملائکۀ الهی به امر خداوند از انسان محافظت میکنند و
شیطان را از وی دور میسازند:
>لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ
خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ<
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به
فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند.
یکی از الطاف خداوند سبحان به بندگان این است که آنان را توسّط ملائکۀ
خویش از شرور دنیا و شیاطین انسی و جنّی دور میکند.
خطر دیگری که توهّم و تخیّل برای انسان دارد، اینکه او را گرفتار آمال
و آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی میکند. وقتی آرزوهای دور و دراز بر دل انسان
حکمفرما شود، به افکار غیر واقعی و غیر عادی دچار میشوند. چنین افرادی که در
بین مردم افراد «رؤیایی» لقب میگیرند، در اثر خیالپردازی و خیالبافی، عاقبت به
خیر نمیشوند و به آرزوهای خود نیز دست نخواهند یافت. خداوند تبارک و تعالی در
قرآن کریم به پیامبر خود دستور داده است که چنین افرادی را رها کند تا مشغول آمال
خویش گردند و هنگام مرگ بفهمند که چقدر شقاوتمند بودهاند:
>ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ
يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُون<
آنان را واگذار تا بخورند و برخوردار شوند و آرزوها مشغولشان كند، كه به
زودى خواهند فهميد.
امیرالمؤمنین% در روایتی
میفرمایند:
«أَلَا
إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَي وَ طُولُ
الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَي فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ
الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَة»
من برای شما از دو چیز می ترسم: اوّل متابعت از هوي و هوس؛ دوّم آمال
و آرزوهای بیجا. پيروى از خواهش نفس، انسان را از حق باز مىدارد، و آرزوهاى
طولانى، آخرت را از ياد مىبرد.
آنکه از هوي و هوس متابعت کند، در حقیابی عاجز میشود و آنکه آرزوهای
بیجا داشته باشد، آخرت را فراموش میکند.
بنابر فرمایش امیرمؤمنان و مولای متّقیان حضرت علی%، آرزوهای تخیّلی و آمال دست نیافتنی، آدمیرا از یاد مرگ، قبر و
قیامت دور میسازد و او را در دنیا و مشتهیات نفس غرق میکند تا بمیرد.
افزون بر این، بسیاری از ضعف عصبها و بیماریهای روانی، از تفکّر
پیرامون آرزوها و تمایلات برآورده نشده، نشأت میگیرد. غم، غصّه، اضطراب خاطر، بیحوصلگی
و افسردگی که دنیای روز را فراگرفته و بسیاری از افراد را به خود مبتلا ساخته است،
از تخیّل بیاساس در مورد تمایلات و آرزوهای بزرگ سرچشمه میگیرد؛ وقتی ذهن انسان
مرتّباً و مکرّراً، به آمال دست نیافتنی بپردازد، عقدۀ حقارت در آن متولّد میشود
و او را تا مرز جنون پیش میبرد.
امیرالمؤمنین علی% در روایت
دیگری میفرمایند:
«إِنَّ
مَاضِيَ يَوْمِكَ مُنْتَقِلٌ وَ بَاقِيَهُ مُتَّهَمٌ فَاغْتَنِمْ وَقْتَكَ
بِالْعَمَلِ»[9]
آنچه گذشت، گذشته، و آینده هم هنوز نیامده است(و معلوم نيست به آن
برسي) پس فرصت اکنون را براي عمل غنیمت بشمار.
همچنين شاعري
چنين سروده است:
ما فات
مضي و ما سيأتيك فأين قم فاغتنم الفرصة بين العدمين
بنابراین سالک باید مسیر حرکت بهسوی خدای سبحان را با تعقّل طی کند و
از هرگونه توهّم، تخیّل و آرزوی بینتیجه و بیحاصل دوری گزیند تا در این راه موفّق
شود.
. الکني
و الالقاب، ج 2، ص 357: «آنچه گذشته از دست رفته است و آنچه نيامده کجاست؟
پس برخيز و فرصت کنوني که بين دو زمان نيستي است را غنيمت شمار.»